نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

نرگس

روزنوشتها و دیدگاههای یک ایرانی ساکن آمریکا پیرامون زندگی و عشق

خبرهای پراکنده

سلام به همه دوستهای خوب

بعد از مدتی وقت شد که دوباره چند خطی وبلاگ بنویسم. تاخیر من دو علت داره، یکی مشغله زیاده و دیگه اینکه اتفاق خاصی نیفتاده تا براتون بگیم. به این نرگس میگم بیا یه دعوایی بکنیم، یه غذایی بسوزون، خلاصه یه کاری بکن که ما سوژه برای وبلاگ داشته باشیم، که متاسفانه و یا خوشبختانه این امر محقق نمیشه. خلاصه اگه مطلب این دفعه خسته کننده است باید ببخشید ولی فکر کنم ارزش یکبار خوندنو داشته باشه.

در ضمن میخواستم از دوستان عزیزی که من و نرگس رو قابل میدونن و مسائل و مشکلاتشون رو با ما در میون میزارن تشکر کنم. یکی دو نفر در مورد تحصیل تو امریکا نوشته بودند که تو اون یکی وبلاگ همین امروز فردا یه پست میزارم.

خرید کردن برای مردها و برای زنها دو مفهوم کاملا متفاوته. آقایون معمولا خرید کردن رو بعنوان کار انجام میدن و خانمها اونو به عنوان تفریح. که ایرادی هم به هیچ کدوم نیست، خرید کردن برای نرگس همون قدر لذت بخشه که دیدن مسابقه فوتبال ایران و مکزیک برای من لذت بخشه. ولی مشکل از اینجا شروع میشه که لذت خرید برای نرگس خانم ما دو چندان میشه اگر منهم همراهش باشم.

یه روز رفتیم مام بخریم (از اینها که زیر بقل میزنن بو نگیره)، نرگس هم که ماشااله فکر کنم اون موقع که خدا اعصاب بویایی به مردم میداده مال چند نفر رو کش رفته. تو فروشگاه بیش از 100 نوع مختلف مام داشتند. نرگس لیگ 2006 مام برتر رو شروع کرد. از مجموع مامهای موجود 10 تا از اونها به مرحله بعدی راه یافتند. بعد اونها رو یکی یکی داد من بو کنم و تایید کنم که خوشبو هستند. بعد هم سه مام به مرحله نهایی راه یافتید و چون هیات داوران نتونست بین اونها قهرمان رو تعیین کنه، هر سه تا رو خریدیم. اینقدر مام بو کرده بودم که سرم داشت گیج میرفت و نفسی براحتی کشیدم و نرگس گفت کجا؟ حالا باید برای تو یکی بخریم و لیگ 2006 مام برتر (البته ایندفعه برای آقایون) شروع شد.

درسهای نرگس هم خودش حکایتیه. اولا که مثل دختر مدرسه ای ها که خودشون رو برای باباشون لوس میکنن میاد شکایت استاداش رو میکنه. اینهم یکی از دیگه از تفاوتهای آقایون و خانمهاست. خانمها این نعمت خدادادی رو دارن که اگه مشکلشونو به کسی بگن کلی سبک میشن ولی آقایون اینطور نیستند، بنابراین بنظر من اشتباه ترین کاری که یه مرد میتونه بکنه وقتی که دوست دخترش و یا زنش داره براش درد دل میکنه اینه بیاد و سعی کنه نقش حلال مشکلات رو بازی کنه، و مساله به یک فاجعه تبدیل میشه وقته که مرد بخواد در طی پروسه حل مشکل طرف رو محکوم بکنه و بگه که اصلا تقصیر خودته که فلان چیز فلان طور شد. من میگم یه مرد اگه کسیو دوست داره باید ببینه که طرفش چی دوست داره و چی میخواد و سعی کنه همونکارو بکنه، اگه طرف داره درد دل میکنه به حرفهاش گوش بده، اگه دلش گرفته و میخواد گریه کنه و دنبال یه شونه مهربونه، شونتو در اختیارش قرار بده و نوازشش کن عوض اینکه بگی خجالت بکش، آدم بزرگ که گریه نمیکنه (آخه من خودم چند بار اینکارو کردم)

ولی قسمت شیرین قضیه رو گذاشتم آخرش بگم: داری میری سر کار، هوا هم سرده، نرگس میگه این کیسه رو ببر، ناهارتو گذاشتم توش، منم که ماشااله تو حواس پرتی رتبه یک، یادم میره، ماشینو روشن میکنم و منتظرم که یه کم گرم بشه، میبینم نرگس خواب آلود یک کاپشن پوشیده و کیسه غذامو آورده. میرم شرکت همکارم میپرسه ناهار بریم غذای چینی بخوریم منم میگم باشه و اصلا یادم نیست که از خونه غذا آوردم. از ناهار که میام تازه یادم میفته، کیسه رو باز میکنم میبینم که خورش قیمه و یه ظرف دیگه، اون ظرف رو باز میکنم میبینم که نرگس توت فرنگی تیکه تیکه شده، سیب قاچ شده و پرتقال پوست کنده برام گذاشته. خلاصه میگم نرگس که نمیدونه میگم قیمه رو خوردم. میام خونه، شب نرگس میگه فردا چی میخوری، میگم همون قیمه رو دیگه، نرگس میگه: مگه اونو نخوردی، میگم زیاد گرسنم نبود، یه کم بیشتر نخوردم. البته نیازی به گفتن نیست که نرگس با یه نگاه همه چیزو میفهمه و تهدید میکنه که دیگه ناهار نمیده ببرم شرکت ولی خودشم میدونه که این اتفاق نمیفته.


 

نظرات 31 + ارسال نظر
مهدی جون جون شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:03 ب.ظ http://irandrawing.blogsky.com

سلام بابا ایول
این فایل داستانتونو دانلود کردم
فکر کنم حتماْ باید بخونمش باید جالب باشه
امیدوارم موفق باشید

Jozeph شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:38 ب.ظ http://jozeph.blogfa.com

سلام خوبی ... وبلاگت رو دیدم .. خیلی قشنگه ... موفق باشی ...

بهار یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:19 ق.ظ http://bidemajno0o0n.persianblog.com/

سلام . لذت بخشه وقتی از لحظه های عاشقانه بودنتون کنار هم مینویسید ... براتون همیشه آرزوی خوشبختی میکنم

سونیا یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 07:24 ب.ظ http://sploveforever.persianblog.com

وای خیلی باهال بود مثل همیشه
فقط اگه خدا یه ریزه به شما مردا صبر میداد عالی میشد...

شادی و محمد دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 05:01 ق.ظ http://bipayan-mesle-ma.blogfa.com

سلام امیر خان شادی هستم همونکه چندین دفعه ازت کمک گرفته بود حالا دارم با عشقم یه وبلاگ مینویسم خوشحال میشم لینک منو تو دوستات بذاری به نرگش خانوم سلام برسون ... همیشه عاشق بمانید:شادی و محمد

ستاره سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:08 ق.ظ http://www.setare-ie-soheil.blogspot.com

سلام امیر خان و نرگس خانوم
اون یکی وبلاگمونو ندیدین تا یه دفعه ای حک شد ، اما یکی دیگه درست کردم اما این دفعه سهیل نیست که بنویسه ،‌رفته خدمت مقدس سربازی، تا برگرده باید تنها بنویسم
have a nice time
bye

بهار چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:56 ب.ظ http://bidemajno0o0n.persianblog.com/

سلام . دلم خیلی گرفته خیلی زیاد . بیکار بودم . بایگانی نوشته هاتونو خوندم . از ابتدای آشنائیتون . تا همین چند دقیقه قبل به جائی رسیدم که آقا امیر رفتند و نرگس دسته ای از موهاشو ... وای خدای من ... دوباره همون دلتنگی همون سوزش همیشگیو در قلبم احساس کردم . نمیخوام هیچی بگم جز اینکه از نرگس عزیز یه خواهش دارم . شما هم در یه محدوده زمانی دوری از عزیزتو تجربه کردی ... این دوری منم بدجوری آزار میده . خوشحال میشم برام از تجاربت بگی ... خدانگهدار

محمد مهدی رضایی چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:00 ب.ظ http://princem2r.persianblog.com

سلام وبلاگ جالبی دارید..
به من هم سر بزنید...
اگه قابل دونستید تبادل لینک کنیم

نگار۲ چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:24 ب.ظ http://iranegar.blogfa.com

سلام: خوبین؟
من کل داستانه عاشقانه تونو خوندم ... (خیلی وقته پیش) از تو وبلاگ قبلیتون.
تا اینکه امروز اتفاقی گفتم یه سری بهتون بزنم. خوشحالم که هنوز وبلاگتون برقراره.
اگه دوست داشتین یه سری هم به وبلاگ من بزنین.
شاد و موفق باشید.

.... پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:59 ق.ظ http://www.reyhanehm.persianblog.com

برا ی من عشق اصلا مفهومی نداره.من تعجب می کنم از این که مردم چه راحت به هم اعتماد می کنن و ازدواج میکنن.به نظر من همه ی اینها یه جور مسخره بازیه.از خاطراتتون معلومه که خیلی احساس خوشبختی می کنین.خوش به حالتون

دوست عزیز سلام
اینکه آدم ندیده و نشناخته عاشق بشه بنظر من هم مسخره بازیه. ولی آیا بنظر شما همه عاشقها اینطورین؟ همشون راحت به هم اعتماد میکنن؟ کار همشون مسخره بازیه؟

سحرناز جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:23 ب.ظ http://www.asheghekhaste.co.sr

سلام من توی اون وبلاگتون هم نظر دادم باز هم می دم از نوشته هاتون خوشم اومد و دعا می کنم با هم خوشبخت بشید و غم به دلتون راه پیدا نکنه برای من هم یادتون نره دعا کنید

فــَرا شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:24 ق.ظ http://gastby1.blogfa.com

سلام ... یه سئوال داشتم ،‌به نظرتون نوشتن توافقنامه قبل از ازدواج کار خوب و مفیدیه ؟ با توجه به تجربه شما ، چه چیزهایی رو باید نوشت ؟ لطفاً نظرتون رو برام ایمیل کنید flor19762002@yahoo.com... ممنون

نرگس شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 05:00 ق.ظ http://www.ragbar.blogfa.com

کاش همه ی مردا حساسیت های زن ها رو درک میکردن...
راستی منم مثل نرگس شما هستم تو خرید کردن.کلی وسواس به خرج میدم!:)

محمد شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:23 ق.ظ http://www.mami23.persianblog.com

سلام.
خوب باید مطیع اوامر همسر بود دیگه.
من ناهار خونه رو با هیچ چیز عوض نمی‌کنم.
شاد باشید.

شهرزاد چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 05:24 ق.ظ http://mariami.persianblog.com

سلام...خیلی خیلی از نوشته های وبلاگتون لذت بردم.از همون لحظه آشنایی تا وصال و بسیار برای من حالب بود اما خیلی دلم می خواد الان بدونم از لحاظ احساسی چطور هستید البته می شه حدس زد اما خیلی دوست دارم باز هم از زبون دونفریتون بشنوم....موفق باشید.

نرجس چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:07 ق.ظ http://narjess.persianblog.com

سلام نرگس خانم و امیر آقای گل.... من از مدتها پیش وبلاگتون را می خوندم و لی یه مدتی آدرسوت را گم کرده بودم... خلاصه بعد از مدتها آمدم اینجا.... شاید باور نکنید ولی همیشه از خوندن مطالب زیباتون حسی به من دست می‌ده که انگار خودم توی آن موقعیت‌ها قرار دارم.... همیشه براتون آرزوی موفقیت می‌کنم... شاد باشید و سلامت.

لیلا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 04:54 ق.ظ http://www.afshinab.blogfa.com

سلام از صمیم قلب براتون ارزوی خوشبختی می کنم امیدوارم همیشه همینطور باشین
ای کاش همه پسر ها مثل امیر اقا وفادار بودن
به وبلاگه منم بیا بای

مینا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:02 ب.ظ http://lovelornn.blogfa.com

وبلاگ زیبایی دارید وبلاگ منم تقریبا در همین موضوعاته البته هر کس بخواد به ایمیل من میل میفرسته و در اون داستان آشنایی وعشق یا خدایی نکرده جداییش را با عکس یا موسیقیه دلخواهش برام میفرسته

مینا و علیرضا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:04 ب.ظ http://parishon.blogfa.com

خیلی باهاله به ما هم سر بزنید

یک حوا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:43 ب.ظ http://ss1984.persianblog.com/

سلام
/خدایا به هرآنکه دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عشق هم برتر است/
شاد باشید

[ بدون نام ] جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:38 ق.ظ

خیلی داستان اشنایتان زیبا بوددددددددددددددددددد کلی اشک ریختم امیدواروم علاقه تان روز به روز بیشتر بشود

سوگلی جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:44 ب.ظ http://sogoli.persianblog.com

بالاخره تمومش کردم ! عاشقانه هاتون خیلی برام ملموس بود ... انگار که لحظه لحظشون رو خودم تجربه کرده باشم ...که واقعا هم تجربه کردم! جدا شدن های توی فرودگاه ... حتی یادآودیش هم تنم رو به لرزه می ندازه ... اختلافات خانوادگی... جدایی مادر و پدرم .... فرقش این بود که قصه ی من - اگر چه که تا حالا به خواست خدا و همت خودم خوب پیش رفته اما مدت هاست که دیگه از تب و تاب دوست داشتن توش خبری نیست! براتون آرزوی موفقیت می کنم ... راستی اگه یک وقتی گذارتون به طرف های ونکوور افتاد ( The impossible is often the untried) .... یک بنده خدایی این طرف ها هست که نمی شناسینش ولی می شناستتون! موفق باشین ....

نویده پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:34 ق.ظ

سلام
داستانتون رو خوندم خیلی عالی بود امیدوارم تو تمام مراحل زندگی تون موفق باشید.من در گوگل وبلاگهای عاشقانه رو سرچ کردم که وبلاگ شما جز اونها بود.
البته بگما مثل آقا امیر منطقی و وفادار کم پیدا میشه نرگس جون!!!
البته نرگس جون شما هم رفتارت خیلی منطقی بوده تو تمام مراحلو
خیلی دوست دارم عکسی از شما در ایمیلم بفرستید.
به من هم سربزنید

ستاره پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 07:51 ب.ظ http://setarehu.blogfa.com

منم بلاخره تومش کردم.خیلی قشنگ ولی پر از روزاهای سخت.یکمم برام قافلگیر کننده بود وقتب میخوندم تقریبا خیلی خوب مشد حس کرد اون روز توی دانشگاه دست تقدیر همه چیز رو برای بعد جور داشته میکرده.ولی آقا و خانوم عزیزم بابا آپ کنید من هزار بار ا.مدم همونه که هست راستی خیلی دلم میخواد بدونم الان هرکدوم چند سالتونه.موفق باشید و بازم خوشبخت به نرگس جونم سلام برسونید بگید منتظر نوشته های ایشونم هستیم

[ بدون نام ] جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:29 ق.ظ http://deadcat.persianblog.com/

اگه دوست داشتی اینجا هم بیا

محمد سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:10 ق.ظ http://www.mm2.blogsky.com

گوهر عشق بجوی از صدف صدق و صفا


عشق درسی نبود ور چه مدرس ادریس

این دو تا تک مصرع رو به شما تقدیم می کنم
مطالب مفید زیادی تو وبلاگتون دیدم

استوار باشید مثل سرو
مهربان باشید مثل گل سرخ

خانومی وآقایی سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:52 ق.ظ http://khanomivaaghaii.blogsky.com

salam...ma up kardim ..zood biain tavalod darim..montazeretonim

سحر سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 05:45 ق.ظ http://www.secretsofseccess.persianblog.com/

سلام.آپ کردم.
منتظرتون هستم.
موید باشید.

باران چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:35 ق.ظ

سلام دوستان خوبم اقا امیر و نرگس خانوم عزیزم
من تازه چند روزه با وبلاگتون اشنا شدم داستان اشناییتونو خوندم و خیلی خوشحالم که هنوزم عشقهایی وجود داره که بر اساس عقل باشه و بعد احساسی بشه
امیدوارم همیشه زندگیتون پر از شادی و خوشبختی و سلامتی و موفقیت باشه در ضمن اگه منو لایق میدونین منم دوست خودتون بدونین و اگه میتونین مشکلمو حل کنین بهم ایمیل بزنین و بگین میتونین کمکم کنین که من مشکلمو واستون میل کنم از اشنایی با شما دو دوست عزیزم خیلیییییی خوشحالم منتظر میلتون هستم
قربان شما باران

باران چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:28 ق.ظ

بازم سلام دفعه پیش یادم رفت بپرسم که شما چند ساله ازدواج کردین و نرگس خانوم و اقا امیر چند سالتونه در حال حاضر ؟ایا بچه هم دارین؟خوشحال میشم جوابمو بدین
با تشکر باران

سجاد سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:13 ب.ظ http://www.nar5432.persianblog.com

دوست دارم که در نام وبلاگهای مورد علاقه ات نام وبلاگ منم باشه دوستدار تو وامیر آقا .SAJJAD PARSAIE

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد